Thursday, February 7, 2013

روزشماری دیگر

          *دیروز یکی از بچه ها سی دی فیلم مشاجره رئیس جمهور و رئیس مجلس را آورد و با هم تماشا کردیم. قبلا در اینترنت آن را پیدا کرده بودم ولی از آنجایی که اینترنت ما نفتی است موفق به مشاهده آن نشده بودم. در مجموع جالب بود مخصوصا کار آن دسته از نمایندگان که فریاد می زدند آقا بس است دیگر نگو خیلی بامزه بود. انگار که همه  می دانستند که موضوع در نهایت به کجا ختم می شود و داشتند خودشان را خیس می کردند. نکته دیگر که واقعا تاسف من را برانگیخت این بود که انگار دیگر هیچ کدام از مسولین دو قوه ابایی از برملا شدن مفسده های خودشان را نداشتند. آخر خودشان و رئیسشان که می دانند چه می کنند. مردم هم همگی می دانند که آنها چه می کنند. دشمن خارجی هم که می داند. پس دیگر کسی نمی ماند که از دزدی ها و کثافت کاری های آنها خبر نداشته باشد و لزومی ندارد که آنها این کارهای خودشان را از کسی پنهان کنند. الآن اگر شما وارد خیابان بشوید و بگوید که فلان آدم رئیس یک اداره و ارگان است و آدم سالمی است برای اثبات این حرف خودتان باید هزار تا مدرک نشان دهید و آخر هم معلوم نیست که یک نفر حرف شما را باور کند. در حالی که اگر بگویید رئیس فلان اداره دزد است در جواب می گویند خوب معلوم است که دزد است و مگر انتظاری غیر از این داشتی؟ برای همین رئیس مجلس با خاطری آسوده به رئیس دولت می گفت که هر چه در چنته داری بگو و به زبان بی زبانی می گفت که دنبلان من را هم نمی توانی بخوری. وقتی می بینم که این چنین دزدی و فساد و دروغ و تهمت در جامعه عادی می شود به یاد شرایط ظهور امام زمان می افتم و به خودم می گویم که آهان پس آنها از این طریق می خواهند موجبات ظهور را فراهم کنند. انگار نه انگار که مردم در چنان فشار اقتصادی به سر می برند که دیگر حتی کمتر کسی از رسیدن عید نوروز خوشحال می شود چون خریدن شیرینی و آجیل برای پذیرایی از مهمان دیگر از هر کسی بر نمی آید. در محله ای که ما زندگی می کنیم اگر کسی یک کیلو آجیل بخرد آن را در لای روزنامه پنهان می کند تا نگاه کسی از اهالی محل به آن نیفتد و دلشان نخواهد. من خودم اگر یک ماه حقوقم را به طور کامل بدهم نمی توانم به اندازه ای که ده سال پیش برای عید خرید می کردیم شیرینی و آجیل بخرم. بعضی وقت ها واقعا تعجب می کنم که مردم چگونه با این شرایط زندگی می کنند و شکم خود و خانواده شان را سیر می کنند. انشاءالله که یک امامزاده در کره ماه درست کنند و تمام مسئولین ما سوار فضاپیماهای ساخت ایران بشوند و به زیارت آن امامزاده بشتابند.
          *از این که مدرک دیپلم خود را نگرفته ام از فریبا خجالت می کشم. او لیسانس خودش را هم دارد می گیرد و من حتی دیپلم هم ندارم. مجبور بودم که واقعیت را به او بگویم چون دلم نمی خواست که به او دروغ بگویم. البته او به من گفت که اهمیت زیادی ندارد و مهم این است که رفتار و شخصیت تو از بسیاری از افراد تحصیل کرده بهتر است. با این حال من می دانم که داشتن دیپلم حتی اگر یک تکه کاغذ باشد در جامعه ما اهمیت زیادی دارد. راستش حتی حاجی هم نمی داند که من دیپلم خودم را نگرفته ام چون آن زمان من به مدرسه شبانه می رفتم و حاجی هم درگیر کار و زندگی خودش بود. می خواستم به فریبا قول بدهم که سال دیگر دیپلم خودم را می گیرم ولی بعد این حرف به نظرم خیلی مسخره آمد. اگر توانایی و امکان ادامه تحصیل در دانشگاه را داشتم حتما دیپلم خودم را می گرفتم ولی در غیر این صورت گرفتن دیپلم برای یک آدم سی و شش ساله چه افتخار و یا مزیتی به همراه دارد؟ هیچ کسی هم به غیر از فریبا نمی داند که من دیپلم خودم را نگرفتم. راستش اصلا برای امتحان نهایی در سر جلسه حاضر نشدم و به جای آن به پارک رفتم و کتاب خواندم. می دانستم که نمی توانم به دانشگاه بروم و برای همین انگیزه ای برای گرفتنم دیپلم نداشتم. شاید اگر امتحان داده بودم در خرداد چند تا تجدید می آوردم و در نهایت در شهریور می توانستم دیپلم خودم را بگیرم. به هر حال آن دوران گذشت و شاید هم اگر دیپلم گرفته بودم هیچ تغییری در زندگی من تا به حال به وجود نیامده بود چون کار کردن در کارگاه حاجی که نیازی به این جور مدارک ندارد. با این حال خودم کتاب های حسابداری را خوانده ام و الآن به اندازه یک حسابدار خبره در این کار تجربه دارم. کامپیوتر را هم خودم یاد گرفته ام و ادبیاتم هم بد نیست. سعی کردم نگذارم که نگرفتن دیپلم من منجر به بی سوادیم شود. چه کسی گفته است که یک کارگر باید بی سواد باشد و لباس مندرس به تن داشته باشد؟ من با این که یک کارگر هستم و از نظر مالی فقیر محسوب می شوم ولی باسواد هستم و لباسم هم همیشه مرتب و منظم و پاکیزه است. البته الآن دیگر خیلی ها از نظر مالی فقیر به حساب می آیند چون خط فقر خیلی بالا رفته است. ولی فرق من با بعضی ها این است که آنها اگر دستشان را بلند کنند به یالای خط فقر می رسد ولی من حتی با نیزه پرش هم نمی توانم خودم را به مرز خط فقر برسانم. در واقع من به کف فقر بیشتر از خط فقر نزدیک هستم.
دلم برای فریبا تنگ شده است. ای کاش فردا او را ببینم.

4 comments:

  1. عزیز من این برادران مهرورز جمهوری اسلامی هدفشان کسب رضایت شیطان است که البته در این امر به نحو احسن موفق بوده اند و حرف زدن از امام زمان هم یکی از اون اهداف شیطانیشان است به این صورت که هر خراب کاری را که دلشان بخواهد انجام می دهند و در آخر امام زمان امام زمان هم می کنند تا امام زمان و اسلام را از چشم عده ای ساده لوح بیاندازند؛ این ها که به ظاهر دوست اهل بیت هستن در واقع دشمن اهل بیت هستند؛
    جمهوری اسلامی ساخته دست انگلیس هست/انگلیس در زمان پهلوی وقتی فهمید که مردم چه قدر از علما حمایت می کنند و این به ضرر منافع انگلیس در ایران است _ انگلیسی ها باید یه کاری می کردن تا فاتحه اسلام و عالم جماعت خونده بشه تا سد منافعشان را بشکنند پس برای رسیدن به این هدف همین آخوند های عالم نما را با اسم ولایت فقیه به مردم ایران قالب کردند و اینجا بود که فاتحه ی اسلام و منزلت عالم در ایران خوانده شد/

    هرچه بگندد نمکش می زنند ؛ وای به روزی که بگندد نمک

    /زمان پهلوی اگه شاه یه غلطی می کرد مردم با حمایت علما شاه را تحت فشار قرار می دادند حالا اگه همون عالم ها یه غلطی بکنند مردم به پشتوانه کی تحت فشار قرارش بدهند

    جمهوری ا... به ظاهر با غربی ها دشمنه ولی در واقع دوست اونهاست

    نظر شما چیه ?

    ReplyDelete
  2. راستش نظر من این است که آن چیزی که الآن در حکومت ما دیده می شود مطابق با هیچ کدام از اصول اولیه اسلام نیست حالا هر اسمی که می خواهد داشته باشد.
    ربا وجود دارد. ریا وجود دارد. دزدی وجود دارد. دروغ وجود دارد. تهمت و ناروا به مسلمانان دیگر وجود دارد. سوء استفاده و حیف و میل بیت المال وجود دارد.
    در کجای اسلام گفته است که حاکم شرع باید بیت المال را صرف خود و خانواده و اطرافیانش کند؟
    در حکومت ما از کل مفاهیم اسلامی فقط تقیه را یاد گرفته اند و در آن خبره شده اند.
    یعنی اگر امام زمان بیاید از همه این مسئولین نمی پرسد که پسران شما از کجا پول آورده اند که صاحب چندین کارخانه و تجارت شده اند و در کشورهای خارجی خانه و عمارت ساخته اند؟

    ReplyDelete
  3. احسان بهرامیFebruary 14, 2013 at 8:41 AM

    اسلام پیوند عمیقی با فرهنگ و تاریخ جامعه ما داره که فکر نمی کنم به این آسونی بخواد از ایران ایرانی جدا بشه. همین خود ما چقدر خاطرات زیبا از رسم و رسومات اسلامی داریم. برای خود من به شخصه هنوز هیچی مثل شنیدن صدای اذان غروب از لای کوچه پس کوچه های شهر آرامش بخش نیست هیچ سفره ای مثل سفره افطار در جمع خونواده خاطره انگیز نیست کمتر واژه ای مثل یا علی بهم امید و انرژی میده. مردم ما هم روز به روز دارن آگاه تر می شوند و آرام آرام خرافات و باور های غلط در جامعه داره کم رنگ میشه .البته به خاطر بی خردی های و رفتارهای ناشایست سران سیاسی، نسل امروز شاید به ظاهر به هر چی که از نسل پیش به ارث برده دهن کجی کنه اما خب این رفتار موقته و بعید می دونم به این آسونی این پیوند گسسته بشه..
    در مورد مشکلات هم این روزها پای صحبت هر کسی بشینی چیزی به جز گله و ناله نمی شنوی اما خب بالاخره ما راه رو پیدا میکنیم و آینده بهتر برای خودمون و فرزندان آینده مون میسازیم. من که به شخصه خیلی امیدوارم چون این ظرفیت رو در جوون های هم نسل خودم میبینم.

    ReplyDelete
  4. Romanain Proverb

    ضرب المثل رومانیایی

    فراوانی و فقدان هر دو موجب تباهی هستند.

    وقتی عدالتمردان ما نا آگاه و نادانند و غرق در بیت المال و مردم مراقب کلاه خودشان هستند تا باد نبرد! چه انتظاری می شود داشت؟
    سرنوشت من و شمایی که توی ایرانیم جز تباهی نیست! مردمی که اینقدر ناآگاهند لیاقتی بیش از این ندارند
    شایان

    ReplyDelete